محمد بن احمد طاهری بیغمیبیغَمی، محمد بن احمد طاهری (یا طامری)، مشهور به بیغمی از قصهپردازان و راویان سدۀ ۹ق/۱۵م میباشد. از زندگی، سال تولد و وفات وی اطلاعی در دست نیست. تنها مأخذ موجود دربارۀ بیغمی، روایت مشهورِ او از داستان دارابنامه است. ۱ - معرفی اجمالیاز متن دارابنامه چنین مستفاد میشود که بیغمی، داستان مذکور را به سنت راویان قصص از حفظ داشته، [۱]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۱، ص۶۲، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
[۲]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
و در حضور گروهی آن را نقل میکرده است [۳]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۲، ص۷۲۲، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
و در این میان، کاتبی به نام محمود دفترخوان روایت استاد خود، بیغمی را میشنیده، و کتابت میکرده است. [۴]
دفترخوان محمود، خاتمۀ کتاب، ، ج۲، ص۳۰۳، (نک: هم، بیغمی).
[۵]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۱، ص۱۲، (نک: هم، بیغمی).
تنها نسخۀ موجود از دارابنامه به تحریر همین محمود دفترخوان است که به تصریح خود او در ۸۸۷ق/۱۴۸۲م کتابت شده است. [۶]
دفترخوان محمود، خاتمۀ کتاب (نک: هم، ج۲، ص۷۵۷، بیغمی).
در نتیجه، زمان حیات بیغمی و کاتب نامبرده، نیمۀ دوم سدۀ ۹ق است. [۷]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۲، ص۷۷۱، (نک: هم، بیغمی).
[۸]
صفا ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۵۱۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
به نظر میرسد این سخن که بیغمی در سدۀ ۸ق میزیسته، [۹]
Iranica، ج۴، ص۲۴۹.
با توجه به اینکه فقط مستند به دارابنامۀ موجود است، صحیح نیست.بیغمی ضمن نقل دارابنامه، در چند جا به نام و نسب خود با اندک اختلاف اشاره، و تصریح کرده است که هدف او از روایت و تدوین این داستان ماندگاری نامش در میان اهل سخن بوده است. [۱۰]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
[۱۱]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۱، ص۳۶۳، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
[۱۲]
بیغمی محمد، دارابنامه، ج۲، ص۳۷۲، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش.
۲ - معرفی دارابنامهتنها نسخۀ منحصر به فرد این کتاب در کتابخانۀ رِوان ترکیه (شم ۱۵۱۷) موجود است. میکروفیلم این نسخه نیز در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود که در فهرست میکروفیلمها به اشتباه به طرسوسی نسبت داده شده است. [۱۳]
مرکزی، میکروفیلمها، ج۱، ص۸۱.
[۱۴]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۱، ص۱۲-۱۳، (نک: هم، بیغمی).
صفا با توجه به ترجمۀ عربی این کتاب تحت عنوان قصۀ فیروزشاه ابن الملک داراب که نخستین بار در ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م در مصر به طبع رسیده است و همچنین ناتمام ماندن قصه در متن فارسی، نتیجه میگیرد که نسخۀ فارسی دارابنامه نیز میباید حداقل در ۴ مجلد بوده باشد (که جلد اول آن توسط نامبرده در دو مجلد منتشر گردیده است) و با توجه به اینکه جلد سوم کتاب نیز در کتابخانۀ دانشگاه اوپسالا یافت شده، لاجرم باید نتیجه گرفت که جلدهای دوم و چهارم این اثر نفیس هنوز مفقود است. [۱۵]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۲، ص۷۶۵-۷۶۷، (نک: هم، بیغمی).
[۱۶]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۲، ص۷۷۱، (نک: هم، بیغمی).
ترجمهای هم از این داستان به زبان ترکی با عنوان قصۀ فیروزشاه در دست است که توسط صالح بن جلال برای سلطان سلیمخان صورت گرفته است. [۱۷]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۲، ص۷۶۸، (نک: هم، بیغمی).
نسخ متعدد دیگری با عنوان دارابنامه در کتابخانههای هند، ایران و اروپا نیز موجود است [۱۸]
مرکزی، میکروفیلمها، ج۱، ص۸۱.
که نباید با دارابنامۀ بیغمی اشتباه شود، زیرا قبل از کتاب مذکور تحریر شده، و از داستانگزاری به نام طرسوسی است [۱۹]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۱، ص۱۴، (نک: هم، بیغمی).
[۲۰]
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، طرسوسی ج۵، ص۲۲۸۷.
مهمترین تفاوت میان دو اثر مذکور این است که دارابنامۀ طرسوسی مطابق نامش، داستان داراب، پادشاه کیانی است، حال آنکه دارابنامۀ بیغمی برخلاف عنوانش، شرح ماجراهای فیروزشاه، پسر داراب است. [۲۱]
صفا ذبیحالله، مقدمه بر دارابنامۀ طرسوسی، ج۱، ص۱۳، تهران، ۱۳۵۶ش.
قهرمان اصلی دارابنامۀ بیغمی فیروزشاه، پسر داراب است؛ یعنی عمدۀ داستان، شرح ماجراجوییهای فیروزشاه است و از داراب بسیار کمسخن به میان آمده است؛ ازاینرو، عنوان «قصۀ فیروزشاه» یا «فیروزنامه» بر این داستان مناسبتر مینماید و ظاهراً انتخاب نام دارابنامه برای این کتاب به این علت است که در ادبیات پهلوی و بعد از اسلام، قصههای مربوط به داراب، پدر دارای دارایان، آخرین پادشاه داستانی کیانی، مشهور و رایج بوده است. [۲۲]
صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه، ج۱، ص۱۱، (نک: هم، بیغمی).
۲.۱ - ویژگیهای کتابدارابنامه دارای تمام ویژگیهای نوع ادبی «رمانس» است (دربارۀ ویژگیهای رمانس، رجوع کنید به این آدرس؛ [۲۳]
شمیسا سیروس، انواع ادبی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، تهران، ۱۳۷۳ش.
) بنابراین میتوان آن را «رمانس فیروزشاه» نامید، به این دلیلها: ۱. ماجراهای حماسی آن حول محور عشق است؛ عشق فیروزشاه به عینالحیات، دختر شاه یمن. ۲. داستانی است مشحون از حوادث هیجانانگیز، جادو و وقایع خارقالعاده. ۳. عیاران و فتیان در ماجراهای مختلف، حضور چشمگیری دارند. ۴. سراسر داستان، سرگرم کننده و شاد است و شکست و ناکامی در آن وجود ندارد؛ چنانکه فیروزشاه سرانجام، به وصال محبوبۀ خود، عینالحیات میرسد. نثر کتاب به دلیل روایت قصه در حضور جمع، سبکی روان، ساده و نزدیک به زبان محاوره است و با سبک رسمی نویسندگان سدۀ ۹ق (که نثری متکلف و آکنده از واژههای عربی است) تفاوتی آشکار دارد. فراوانی مفردات، ترکیبات و تعبیرات فارسی در دارابنامه به حدی است که میتوان آن را منبعی ارزشمند در تحقیقات لغوی، دستوری و زبانشناسانه در زمینۀ فارسی دری به شمار آورد. در جای جای کتاب بسته به مناسبتها، ابیاتی از شاهنامۀ فردوسی، خمسۀ نظامی، غزلیات معروف شاعران قدیم تا غزلهایی از سعدی، اوحدی و حافظ آمده است که در کار تصحیح متون یاد شده، خالی از فایده نیست. این کتاب همچنین برای تحقیق دربارۀ تاریخ اجتماعی ـ فرهنگی ایران مأخذی بسیار سودمند محسوب میشود. ۳ - فهرست منابع(۱) بیغمی محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۱ش. (۲) دفترخوان محمود، خاتمۀ کتاب (نک: هم، بیغمی). (۳) شمیسا سیروس، انواع ادبی، تهران، ۱۳۷۳ش. (۴) صفا ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش. (۵) صفا ذبیحالله، مقدمه بر دارابنامۀ طرسوسی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۶) صفا ذبیحالله، مقدمه و تعلیقات بر دارابنامه (نک: هم، بیغمی). (۷) مرکزی، میکروفیلمها. (۸) Iranica. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیغمی»، شماره۵۳۹۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|